جدول جو
جدول جو

معنی خسرو خاور - جستجوی لغت در جدول جو

خسرو خاور
(خُ رَ / رُ وِ وَ)
کنایه از خورشید است. (از برهان قاطع). آفتاب. مهر. هور. (یادداشت بخط مؤلف) :
خوشم آمد که سحر خسرو خاور می گفت
با همه پادشهی بندۀ توران شاهم.
حافظ.
سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
بدست مرحمت یارم در امیدواران زد.
حافظ.
، پادشاه مغرب را نیز گویند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(خُ رَ / رُو)
او از شاعران قرن نهم هجری قمری است و در دستگاه ینیچری مستخدم بود و این بیت از اوست:
بو دهردهشت ابادک کچوب جام صفا سندن
چویردم یوزمی ایینۀ عالم نماستدن.
(قاموس الاعلام ترکی ج 3)
از شاعران ترک بود و بسال 1005 هجری قمری درگذشت. او را دیوانی به ترکی است. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُ وِ اَوْ وَ)
خسرو انوشیروان. انوشیروان پادشاه ساسانی. (از مزدیسنا ص 204، 222، 227). رجوع به انوشیروان پادشاه ساسانی شود
لغت نامه دهخدا
(خَ سُ)
خس و خاشاک، آشغال، تیغ. خار. شوک:
وین گل و لالۀ خاکی که همی روید
با گل دانش پیشت خس وخارستی.
ناصرخسرو.
تن درختی است خرد بار و دروغ و مکر
خس و خار است حذر کن ز خس و خارش.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از خسرو دارو
تصویر خسرو دارو
خولنجان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خس و خار
تصویر خس و خار
خس و خاشاک، آشغال، تیغ، خار
فرهنگ لغت هوشیار